چاقو کشی

معنی کلمه چاقو کشی در لغت نامه دهخدا

چاقوکشی. [ ک َ / ک ِ ] ( حامص مرکب ) عمل چاقوکش. هرزگی. عربده جویی. ولگردی. باج خواهی. بچاقچی گری. پیچاقچی گری.

معنی کلمه چاقو کشی در فرهنگ فارسی

عمل چاقوکش
هرزگی . عربده جویی . ولگردی . باج خواهی . بچاق چی گری . پیچاق چی گری .

جملاتی از کاربرد کلمه چاقو کشی

این برنامه یکی از جنجالی‌ترین و حاشیه سازترین برنامه‌های تلویزیون بود.وباحضور سوژه هایی مثل مرد سه زنه، زوجی که طلاق عاطفی گرفته اند جوان چاقو کشی که از خشونت پشیمان شده و چاقوکشی را ترک کرده است و ... به بررسی بی پرده و مستقیم موضوعات روز و آسیب های اجتماعی میپرداخت.
حملات چاقو کشی ارزان و آسان است اما برای نیروهای امنیتی ممانعت از آن بسیار مشکل است.