یک دری

معنی کلمه یک دری در لغت نامه دهخدا

یک دری. [ ی َ / ی ِ دَ ] ( ص نسبی )یک دره. یک در. صفت اطاقی که یک در دارد :
خسروا جانم نژند و تنگدل دارد همی
زیستن در بینوایی بودن اندر یک دری.ازرقی هروی.و رجوع به یک در و یک دره شود.

معنی کلمه یک دری در فرهنگ فارسی

یکدره یکدر

جملاتی از کاربرد کلمه یک دری

هست دو «ری » در وی و هر یک دری حقه آن در دل عرش عظیم
خانهٔ پنج در منافق راست خانهٔ یک دری موافق راست
هفت کشور دارد او من یک دری از عافیت هفت کشور گو ترا بگذار با من یک دری
در ره تو نقد تازه بستن دلهاست از تو جز این یک دری دگر چه گشاید؟