گذر دادن

معنی کلمه گذر دادن در لغت نامه دهخدا

گذر دادن. [ گ ُ ذَ دَ ] ( مص مرکب ) راه دادن و اجازه عبور دادن اجازه ورود دادن. رخصت درآمدن دادن :
همان زادفرخ به درگاه بر
همی بود کس را ندادی گذر.فردوسی.در کوی نیکنامی ما را گذر ندادند
گر تو نمی پسندی تغییر کن قضا را.حافظ.

معنی کلمه گذر دادن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) اجاز. عبور دادن رخصت ورود دادن راه دادن : در کوی نیکنامی ما را گذر ندادند گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را . ( حافظ )

جملاتی از کاربرد کلمه گذر دادن

مسئله این بود که کدام مسیر را برای پیمودن انتخاب کنند: نخستین مسیر راهی باریک و صعب‌العبور میان کوهستان ژورا و رود رون بود که آنان را به سرزمین سکوان‌ها رهنمون می‌شد در حالی‌که مسیر دوم ــ که مشخصاً سهل‌تر می‌نمود ــ مستلزم گذر از قلمرو استان گالیا ناربوننسیس می‌بود. هلوتی‌ها مسیر دوم را برگزیدند، با این حال واکنش محتمل رومیان به درخواست آنان مبنی‌بر گذر دادن کل مردمشان از خاک روم را نادیده گرفتند. هنگامی‌که به رون رسیدند یک مجمع در ساحل راست آن تشکیل دادند تا تصمیم بگیرند چه کار کنند. اینجا ۲۸ مارس بود.
جورکش معتقد است بحران کنونی شعر ایران، همان بحرانی است که نیما پنجاه سال پیش شناسایی کرد و به عنوان راه‌حل گام به گام برای گذر دادن هنر ملی از این «راه‌کور»، شعر نو را پیشنهاد کرد و کالبد شعر سنتی را بر مبنای اصول دموکراتیک به شعر نیمایی تبدیل کرد.