معنی کلمه کاریزنو در لغت نامه دهخدا
کاریزنو. [ ن ُ ] ( اِخ ) دهی از دهستان گل فریز بخش خوسف شهرستان بیرجند، در 22هزارگزی خاور خوسف و 3هزارگزی باختر گل. کوهستانی و معتدل و سکنه آن 91 تن است ، قنات دارد. محصول آن غلات و بادام و زرد آلو و شغل اهالی زراعت است.راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
کاریزنو. [ ن ُ ] ( اِخ )دهی از دهستان زبرخان بخش قدمگاه شهرستان نیشابور، در 2هزارگزی باختر قدمگاه. جلگه و معتدل و سکنه آن 267 تن است. قنات دارد. محصول آن غلات و تریاک و شغل اهالی زراعت است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
کاریزنو. [ ن ُ ] ( اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد، در 24هزارگزی جنوب مالرو عمومی فریمان. کوهستانی و معتدل و سکنه آن 285تن است. قنات و چشمه دارد. محصول آن غلات و بنشن و تریاک و شغل اهالی زراعت و مالداری و قالیچه بافی است.راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
کاریزنو. [ ن ُ ] ( اِخ ) دهی از دهستان عشق آباد بخش فدیشه شهرستان نیشابور، در 27هزارگزی جنوب خاوری فدیشه. جلگه و معتدل و سکنه آن 142 تن است. قنات دارد. محصول آن غلات و تریاک و شغل اهالی زراعت و مالداری و کرباس بافی است.راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
کاریزنو. [ ن ُ ] ( اِخ ) دهی از دهستان احمد آباد بخش فریمان شهرستان مشهد، در 36هزارگزی شمال باختری فریمان. جلگه و معتدل و سکنه آن 8 تن است. قنات دارد. محصول آن غلات و تریاک و شغل اهالی زراعت است.راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).