معنی کلمه کارجی در لغت نامه دهخدا
کارجی. ( اِخ ) دهی از دهستان ماروسک بخش سرولایت شهرستان نیشابور، 24هزارگزی جنوب خاوری چکنه بالا. کوهستانی ، معتدل ، سکنه آن 77تن. قنات دارد. محصول آنجا غلات ، تریاک. شغل اهالی زراعت. راه آن مالرو. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
کارجی. ( اِخ ) دهی از دهستان بارمعدن ، بخش سرولایت شهرستان نیشابور، واقع در 18هزارگزی جنوب باختری چکنه بالا. کوهستانی ، معتدل ، سکنه آن 76 تن.قنات دارد. محصول آنجا غلات ، تریاک. شغل اهالی زراعت مالداری. ابریشم بافی. راه مالرو. مزرعه اردلان جزء این ده احصا شده است. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).