معنی کلمه چچک در لغت نامه دهخدا
گل روی ترکی و من اگر ترک نیستم
دانم همینقدر که بترکی است گل چچک.سوزنی ( از فرهنگ نظام ).رجوع به گل و ورد شود. || بمعنی رخساره هم هست. ( برهان ) ( آنندراج ). رخساره و روی زیبا. ( ناظم الاطباء ). رخسار محبوبان و روی دلبران. ( فرهنگ شعوری ). چخک. رجوع به رخ شود.
چچک. [ چ َ چ َ / چ ُ چ ُ / چ ِ چ َ ] ( ترکی ، اِ ) خال. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). چخک. رجوع به چخک شود. || آبله بچه ها را گویند. ( برهان ) ( آنندراج ). مخفف چیچک است ، بمعنی آبله. ( فرهنگ نظام ).
چچک. [ چ ِ چ َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حومه بخش سلماس شهرستان خوی که در 8هزارگزی شمال سلماس در مسیر راه شوسه سلماس به خوی واقع شده جلگه و معتدل است و 206 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ، محصولش غلات ، حبوبات ، بزرک ، شغل اهالی زراعت ، گله داری و بافتن جاجیم و راهش شوسه است. ( از فرهنگ جغرافیای ایران ج 8 ).