چهاردیواری

معنی کلمه چهاردیواری در لغت نامه دهخدا

چهاردیواری. [ چ َ/ چ ِ دی ] ( ص نسبی مرکب ، اِ مرکب ) منسوب به چهار دیوار. جائی که از چهار طرف با چهار دیوار محصور شده باشد. چهاردیواری : آن مردگان در آن چهاردیواری بماندند سالیان بسیار. ( ترجمه تفسیر طبری ). رجوع به چاردیواری شود.
- بودجه چهاردیواری ؛ بودجه درست و کامل.
- چهاردیواری اختیاری ؛ مثلی است که از آن مصونیت حقوقی خانه و جایباش را خواهند. ( یادداشت مؤلف ).
- چهاردیواری بودجه ؛ چهارچوب بودجه در حد توانائی و امکانات بودجه.

معنی کلمه چهاردیواری در فرهنگ معین

(چَ یا چَ ) (اِمر. ) ۱ - هر جا که از چهارطرف محصور و دیوار باشد، محوطه . ۲ - (کن . ) خانه و کاشانه .

معنی کلمه چهاردیواری در فرهنگ عمید

۱. زمینی که در چهار سمت آن دیوار باشد.
۲. خانه: چهاردیواری، اختیاری.

معنی کلمه چهاردیواری در فرهنگ فارسی

منسوب به چهار دیوار . جائیکه از چهار طرف با چهار دیوار محصور شده باشد .

معنی کلمه چهاردیواری در ویکی واژه

هر جا که از چهارطرف محصور و دیوار باشد، محوطه.
خانه و کاشانه.

جملاتی از کاربرد کلمه چهاردیواری

تهویه یک سویه بر دهانه روی یک جهت از چهاردیواری یا محوطه تهویه تکیه دارد. هوای تازه از یک طرف وارد و از همان سمت در هوای مصرف شده خارج می‌شود.
از پایین روستا رودخانه‌ای می‌گذرد که در مسیر رودخانه ۲ آسیاب قدیمی بنا شده‌است که آثار آن‌ها در کنار رودخانه دیده می‌شود. نام یکی ازین آسیاب ها، آسیاب نوروز است. البته بغیر از چهاردیواری کاه گلی، بقایای دیگری از آن باقی نماینده است.