یوسفی

یوسفی

معنی کلمه یوسفی در لغت نامه دهخدا

یوسفی. [ س ُ ] ( ص نسبی ) منسوب به یوسف. || سیمای شبیه به یوسف. ( ناظم الاطباء ). || ( حامص ) پادشاهی و اقتدار.
- یوسفی کردن ؛ پادشاهی کردن و اقتدار داشتن. ( ناظم الاطباء ).
یوسفی. [ س ِ ] ( اِخ ) یکی از شعب طایفه جاکی ازایلات کوه گیلویه. سابقاً عده آنها بالغ بر 800 خانوار بود، بعدها کم کم به اطراف پراکنده شدند و فعلاً بیش از یکصد خانوار از آنها باقی نیست که در نواحی رِوِن و دریاچه المال در قراء المال ، اوسل قلات و کوف زندگانی می کنند. ( از جغرافیای سیاسی کیهان صص 88-89 ).
یوسفی. [ س ُ ] ( اِخ ) ابن محمد. طبیب هروی است. در ایام بابر و همایون شاه می زیست و صاحب تألیفات ذیل است : 1 - فواید اخیار که در سال 913 هَ. ق. تألیف شده. 2 - قصیده فی حفظ الصحه که در سال 937 آن را به بابر تقدیم داشته. 3 - ریاض الادویه که در سال 946 به نام همایون پرداخته شده است.
یوسفی. [ س ُ] ( اِخ ) ترکش دوز. مردی خراسانی که به شغل ترکش دوزی اشتغال داشت و از مریدان درویش خسرو بود. شاه عباس بزرگ در زمانی که به تکیه خسرو ( در قزوین ) رفت وآمد داشت با یوسفی خراسانی هم مهربانی می کرد و هر بار که یوسفی ترکش برایش می دوخت و به خدمت می برد او را پاداشهای گران می داد. پس از آنکه خیالات درویش خسرو بر شاه معلوم شد و دانست که در صدد ایجاد فتنه ای است ، هنگامی که برای سرکوبی شاهوردی خان لر به سوی لرستان رفت به ملک علی سلطان جارچی باشی رئیس زنده خواران خود امر داد خسرو و پیروانش را بگیرند و جارچی باشی یوسفی را با درویش کوچک قلندر گرفت و نزد شاه فرستاد. چون در همان ایام ستاره دنباله داری ظاهر شده بود و منجمان گفته بودند در اساس سلطنت تغییری روی خواهد داد، جلال الدین منجم باشی چنین صلاح دید که یوسفی را بر تخت بنشانند و پس از سه روز او را بکشند و شاه در طالعی مسعود دوباره به تخت جلوس کند. پس به اشاره شاه لباس شاهی بر تن یوسفی کردند و تاج بر سرش نهادند و کمر مرصع و دیگر تشریفات پادشاهی بدو سپردند. بزرگان و سران دولت نیز همگی به خدمتش آماده شدند. شاه هم خود عصای مرصعی به دست گرفت و مانند ایشیک آغاسی باشی در برابر او به خدمت ایستاد. یوسفی سه روز ( از پنجشنبه 7 تابامداد یکشنبه دهم ذیقعده 1001 هَ. ق. ) بدین صورت پادشاهی کرد، اما در این مدت با آنکه هرچه فرمان می داد بی تأمل اجرا می شد هیچگونه حکمی به صلاح کار خویش نداد. فقط امر کرد چند جوان زیباروی نزد وی بردند و هریک را به خدمتش مشغول ساخت. در روز یکشنبه دهم ذیقعده درویش یوسفی را به دار آویختند و شاه عباس بار دیگر با صواب دید منجم باشی بر تخت نشست. رجوع به زندگانی شاه عباس اول تألیف فلسفی ( ج 2 صص 338-340 ) شود.

معنی کلمه یوسفی در فرهنگ فارسی

مردی خراسانی که به شغل ترکش دوزی اشتغال داشت و از مریدان درویش خسرو (ه.م ) بود. شاه عباس بزرگ در زمانی که به تکیه خسرو در ( قزوین ) رفت و آمد داشت با یوسفی خراسانی هم مهربانی میکرد و هر بار که یوسفی ترکش برایش میدوخت و بخدمت میبرد او را پاداشهای گران میداد. پس از آنکه خیالات درویش خسرو بر شاه معلوم شد و دانست که در صدد ایجاد فتنه ای است هنگامی که برای سرکوبی شاهوردی خان لر بسوی لرستان رفت امر داد خسرو و پیروانش را بگیرند از جمله یوسفی را با درویش کوچک قلندر نزد شاه فرستادند . چون در همان ایام ستاره دنباله داری ظاهر شده بود و منجمان گفته بودند در اساس سلطنت تغییری روی خواهد داد جلال الدین منجم باشی چنان صلاح دید که یوسفی را بر تخت نشانند و پس از سه روز او را بکشند و شاه در طالعی مسعود دوباره بتخت جلوس کند پس باشاره شاه لباس شاهی برتن یوسفی کردند و تاج بر سرش نهادند کمر مرصع و دیگر تشریفات پادشاهی بدو سپردند. بزرگان و سران دولت نیز همگی بخدمتش آماده شدند شاه هم خود عصای مرصعی بدست گرفت و مانند ایشک آقاسی باشی در برابر او بخدمت ایستاد. یوسفی سه روز (از پنجشنبه ۷ تا بامداد یکشنبه دهم ذیقعده ۱٠٠۱ ه.ق. ) بدین صورت پادشاهی کرد اما در این مدت با آنکه هر چه فرمان میداد بی تامل اجرا میشد هیچگونه حکمی بصلاح کار خویش نداد فقط امر کرد چند جوان زیباروی نزد وی بردند وهر یک را بخدمتش مشغول ساخت . در روز یکشنبه دهم ذیقعده درویش یوسفی را بدار آویختند و شاه عباس بار دیگر با صوابدید منجم باشی بر تخت نشست .
منسوب به یوسف سیمای شبیه به یوسف

معنی کلمه یوسفی در دانشنامه عمومی

یوسفی (بهبهان). یوسفی ( بهبهان ) ، روستایی از توابع بخش تشان شهرستان بهبهان در استان خوزستان ایران است.
این روستا در دهستان تشان شرقی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۲۰ نفر ( ۴۷خانوار ) بوده است.

معنی کلمه یوسفی در دانشنامه آزاد فارسی

طایفۀ لر کهکیلویه، از طوایف لیراوی کوه، از ایل جاکی. این طایفه امروزه منقرض شده و بازماندگان آن به ایلات دیگر پیوسته اند. جمعیت یوسفی ها در اوایل دوران ناصرالدین شاه قریب ۷۰۰ خانوار و در اواخر سلطنت او به حدود ۷۰ـ۸۰ خانوار رسیده بود. کلانتر یوسفی در آن سال ها، جعفرخان پسر علی مرادخان بود. خوانین یوسفی در دوران پهلوی عنوان کیانی را برای خود برگزیدند.

جملاتی از کاربرد کلمه یوسفی

او شخصیت‌هایی را برای آثارش انتخاب می‌کند که به‌نحوی از جامعه جدا می‌شوند و برای متفاوت‌بودن تلاش می‌کنند. شخصیت‌ها در داستان‌های یوسفی به‌طور یک‌جانبه خوب و در کل پاک و منزه از عیب و خطا هستند و فضای خوش‌بینی بر داستان‌ها حاکم است. شخصیت‌ها اطرافشان را می‌بینند، کشف می‌کنند و تغییر می‌کنند. آن‌ها دانای مطلق نیستند و رابطهٔ مرید و مرادی در روایت وجود ندارد. در آثار یوسفی، الگوی ثابت و اولیه برای شخصیت‌ها دیده نمی‌شود، بلکه آن‌ها به‌موازات شناخت بیشتر، تغییر می‌کنند و خودشان را با پیرامونشان تطبیق می‌دهند، بدون اینکه از محیط فرار کنند یا منزوی شوند. آن‌ها راه‌های خلق‌کردن را می‌دانند، مسائل را خوب می‌بینند و راه‌حل پیدا می‌کنند.
از فامیل‌های اصیل تودشک می‌توان به تودشکی، زارعی تودشکی، اعتمادی تودشکی، رضائی تودشکی، حسینی تودشکی، محمدی تودشکی، کنعانی تودشکی، یوسفی تودشکی، عباسی تودشکی، حمامی تودشکی، قاسمی تودشکی، قاسمی تودشکچو، فیروزی تودشکی، حیدری تودشکی، مردانیان تودشکی، اکبری تودشکی، نام برد. همچنین اقوام سلطانی، مستوفی، علویپور رفسنجانی، قاسم‌زاده، العکراوی، ترابی، باقری، قاسمی زاده شفیعی تودشکی به‌تدریج از دوران حکومت صفویان در زمان پایتختی اصفهان بین سال‌های ۸۸۰ تا ۱۱۱۱ خورشیدی تاکنون به این شهر مهاجرت نموده و این منطقه خوش آب و هوا را برای سکونت انتخاب نموده‌اند.
خانه یوسفی مربوط به اواخر دوره قاجار است و در اصفهان، بخش بن رود، شهر ورزنه، خیابان دکتر بهشتی، خیابان شهید فاضلی، جنب شعبه نفت سابق واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۶ با شمارهٔ ثبت ۱۹۰۴۵ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
این روستا در دهستان سرآسیاب یوسفی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۷۶ نفر (۱۵خانوار) بوده‌است.
هرجا که بوی یوسفی از پیرهن دمید چشم سفید گشتهٔ من در سراغ بود
این روستا در دهستان سرآسیاب یوسفی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۴۱ نفر (۲۷خانوار) بوده‌است.
این فراکسیون مجدد در مجلس یازدهم این بار به عنوان فراکسیون اکثریت و مهمترین فراکسیون این مجلس احیا شد و با رأی شورای مرکزی این فراکسیون محمدباقر قالیباف به عنوان رئیس این فراکسیون و سید محمدرضا میرتاج‌الدینی و نصرالله پژمان‌فر به عنوان نواب‌رئیس فراکسیون انقلاب اسلامی انتخاب شدند. همچنین عباس گودرزی، سید جلیل میرمحمدی و معصومه پاشایی به عنوان دبیران فراکسیون انقلاب اسلامی و مجتبی یوسفی به عنوان سخنگوی فراکسیون و احمد نادری نیز به‌عنوان‌ کارپرداز انتخاب شدند.
این روستا در دهستان سرآسیاب یوسفی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن زیر سه خانوار بوده‌است.
ای که دلتنگی ز پستی‌های قدر خویشتن یوسفی دارد چو حسن عاقبت، این چاه‌ها
ای به حسام نیلگون یافته ملک یوسفی بر در مصر وقاهره کوفته کوس قاهری
هر کجا که یوسفی باشد چو ماه جنتست ارچه که باشد قعر چاه
در آن غار سیه دیدند ماهی مثال یوسفی در قعر چاهی
جلیل چون آدمی جمیل چون یوسفی در صف شهزادگان تو ز هنر سر صفی
سپس با پیدایش دوباره تیم دارایی و قدرت گرفتن پاس، از سال ۱۳۶۷ این تیم کم‌کم افت کرد و با کوچ بازیکنان ارزشمند خود مانند کریم باوی، مجتبی محرمی، فرشاد پیوس، مرتضی فنونی زاده و رحیم یوسفی به پرسپولیس و امیر قلعه نوعی، مرتضی یکه، محمدرضا شکورزاده، مرتضی اردستانی به استقلال، تیم شاهین دهه شصت توان و قدرت خود را از دست داد.
همشهری ورزش ضمیمهٔ ویژه برای خبرها و نوشته‌های ورزشی است که به صورت روزانه منتشر می‌شود. هیوا یوسفی و رضا قلندری به عنوان دبیران بخش همشهری ورزشی فعالیت می‌کنند.
فریب قول بداندیش گرگ فاسد گشت ربود یوسفی از ما که چشم قافله بود
جمال یوسف ار داری به حُسن خود مشو غرّه صفات یوسفی باید ترا تا ماه کنعان شد
زبان یوسفی با توجه به گوناگونیِ آثارش یک‌دست نیست و بافت معینی ندارد. زبان آثارش گاهی به زبان افسانه نزدیک می‌شود و گاهی از آن دور می‌شود.
چشمم بگو فتاده کنم فرش راه عشق باشد مگر که یوسفی افتد به چاه ما
چون خری را یوسف مصری نمود یوسفی را چون نماید آن جهود