گیس سفید

معنی کلمه گیس سفید در لغت نامه دهخدا

گیس سفید. [ س َ / س ِ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) رئیسه خادمه های خانه. ( یادداشت مؤلف ). || خانمی محترمه و بزرگسال مانند ریش سفید. ( از یادداشت مؤلف ). بانویی سالخورد که در جمع زنان خویشاوند فرمانش نافذ باشد و درمشکلات با وی رجوع کنند و به صوابدید او کار کنند.

معنی کلمه گیس سفید در فرهنگ معین

(س ) (اِ. ) زن سالخورده و دارای تجربه و آگاهی .

معنی کلمه گیس سفید در فرهنگ عمید

زن سال خورده در خانواده که فرمانش نافذ است.

معنی کلمه گیس سفید در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- رتب. خادمه های خانه ۲- بانویی سالخورد و محترم که در جمع زنان خویشاوند قولش نافذ باشد .

معنی کلمه گیس سفید در ویکی واژه

زن سالخورده و دارای تجربه و آگاهی.

جملاتی از کاربرد کلمه گیس سفید

جان آقا خانم (در گذشته ۱۰۳۲ هجری قمری، ۱۶۲۳ (میلادی)) همسر علی‌قلی‌بیگ گورکان شاملو و دختر مرادبیگ بایندر ترکمان بود. پس از قتل شاه اسماعیل دوم و شکست توطئه قتل عباس میرزا (شاه عباس یکم)، وی به خدمت عباس میرزا مشغول شد و پس از آنکه وی به پادشاهی رسید نیز، چون مورد اعتماد مخصوص وی بود، کدبانو و گیس سفید حرم شاه گردید. شاه عباس یکم همیشه وی را نه‌نه‌ام خطاب می‌کرد و دارای ارزش و احترام زیادی در دربار شاه عباس بود. پس از مرگ وی، به دستور شاه عباس وی را در کربلا دفن کردند.