گرگ پیکر

معنی کلمه گرگ پیکر در لغت نامه دهخدا

گرگ پیکر. [ گ ُ پ َ / پ ِ ک َ ] ( ص مرکب ) گرگ منظر. || درفشی که به هیأت گرگ باشد :
یکی گرگ پیکر درفش از برش
به ابر اندر آورده زرین سرش.فردوسی.به پیش اندرون گرگ پیکر یکی
یکی ماه پیکر ز دور اندکی.فردوسی.ز تیغ دلیران هوا شد بنفش
نه پیداست آن گرگ پیکر درفش.فردوسی.

معنی کلمه گرگ پیکر در فرهنگ فارسی

۱ - آنچه دارای اندام و پیکر گرگ باشد . ۲ - درفشی که شکل گرگ بر آن منقوش باشد : شاه او را خلعت داد و علم گرگ پیکر بدو داد و سپاه او را نیز ترتیب داد .

جملاتی از کاربرد کلمه گرگ پیکر

یکی گرگ پیکر درفش از برش برآورده از پرده زرین سرش
بفرمود تا گرگ پیکر درفش سرش پیل زرین غلافش بنفش
ز تیغ دلیران هوا شد بنفش نه پیداست آن گرگ پیکر درفش
یکی گرگ پیکر درفش سیاه پس پشت گیو اندرون با سپاه
یکی گرگ پیکر درفش از برش به خورشید رخشان رسیده سرش
یکی گرگ پیکر درفش از برش به گردنده گردون رسیده سرش
سپاهی ست با این دلاور، به جنگ یکی گرگ پیکر درفشی به چنگ
بر آن کوه فرخ برآمد ز پست یکی گرگ پیکر درفشی به دست
یکی گرگ پیکر درفشی سیاه پس پشت گیو اندرون با سپاه
پسش گرگ پیکر درفشی دراز بگردش بسی مردم رزمساز