گرگ اجل

معنی کلمه گرگ اجل در لغت نامه دهخدا

گرگ اجل. [ گ ُ گ ِ اَ ج َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب )کنایه از مرگ ، عزرائیل ، ملک الموت است :
گرگ اجل یکایک از این گله می برد
وین گله را ببین که چه آسوده میچرد.اوحدی.

جملاتی از کاربرد کلمه گرگ اجل

تو کز قبیله چو یوسف عزیزتر بودی به حیله گرگ اجل ساختت شکار دریغ
روز و شبان در خطر، بود ز گرگ اجل گله ایجاد را، گر تو نبودی شبان
این کور دل عجوزهٔ بی شفقت چون طعمه بهر گرگ اجل زادت
صیاد ز پیش آید و گرگ اجل از پی آن صید ضعیفم که ره پیش و پسم نیست
یوسف من گرگ اجل ترا برد مرا خورد وه ز دل غافل من علی جان علی جان
روز و شبان در خطر بود ز گرگ اجل گله ایجاد را گر تو نبودی شبان
اگر گرگ اجل خونین دهن نیست چرا پس یوسف گل پیرهن نیست
یوسف حسن ازل طعمۀ گرگ اجل نالۀ جانسوز او به پیر کنعان رسید
یک طرف یوسف حسن ازل و گرگ اجل گشته همدست و بغل
ای یوسف عزیزم گرگ اجل چها کرد از من ترا جدا کرد