گرماش
جملاتی از کاربرد کلمه گرماش
رخش پژمرده دیدم، پرسش از گرماش می کردم لبش خاموش بود و گونه رخ در جواب آمد
چو آید آفتاب از میغ بیرون در آن ساعت بود گرماش افزون
نه گرماش گرم و نه سرماش سرد شده زآن هوا مردم ایمن ز درد
نه گرماش گرم و نه سرماش سرد همه جای شادی و آرام و خورد