جملاتی از کاربرد کلمه گرم بازار
به گلخن ز مردم برآمد خروش که شد گرم بازار آتش فروش
رونق حسن بهاریست دگر کتانرا گرم بازار زشمسی شده تابستانرا
که این جام بر روی دلدار خویش کزو هم بود گرم بازار خویش
گرانی نظر کرد در کار او حسد برد بر گرم بازار او
کرده ایم از شیشه دل گرم بازار تو را نیست از سنگین دلی با ما سر و کار تو را
افسرده چون شوم ز تو، کز یک نگاه گرم بازار آرزوی مرا تیز میکنی
بودراضیاز صنعت و کار خویش زگیتی، وزان گرم بازار خویش
سنگ را چون لعل کردی در ترازویم ز لطف ساز از خورشید رویان گرم بازار مرا
ز مهرش روز روشن گرم بازار شب از ستّاری او پرده بردار
ز سودای انارش گرم بازار شکفته چارسو همچون گل نار