گردون گرای. [ گ َ گ َ ] ( نف مرکب ) پیچنده آسمان و کنایه از توانا و کسی که آسمان را مسخر کند. و صاحب آنندراج آرد: کنایه از طالب علو ترقی یا اینکه گردون به کام او گردد. ( آنندراج ) : سر گردنان شاه گردون گرای ز پرگار موکب تهی کرد پای.نظامی.|| مردم خوشبخت. ( ناظم الاطباء ).
معنی کلمه گردون گرای در فرهنگ فارسی
( گردون گرا ی ) ( صفت ) ۱ - آنکه میل صعود باسمان دارد کسی که بخواهد آسمان را مسخر کند : سرگرد نان شاه گردون گرای زپرگار موکب تهی کرد پای . ( نظامی ) ۲ - طالب ترقی اعتلاجوی .
جملاتی از کاربرد کلمه گردون گرای
سراپرده ی دین به پای از تو بود علم نیز گردون گرای از تو بود
قوی پنجه شاهین گردون گرای که بد عرشیان را همایون همای