جملاتی از کاربرد کلمه گردون شتاب
دگر روز کاورد گردون شتاب برون زد سر از کنج کوه آفتاب
پیش بر این مرکب گردون شتاب ترک ادب گیر و بگیرش رکاب
ز آواز اسبان گردون شتاب گریزان شد از دیده فتنه خواب
ای باد خاک مرکب گردون شتاب تو آتش بخار چشمهٔ تیغ چو آب تو
همیگشت گردون شتاب آمدش شب تیره را دیریاب آمدش