گاویار

معنی کلمه گاویار در لغت نامه دهخدا

گاویار. [ وْ ]( ص مرکب ، اِ مرکب ) گاوبان. گویار. گوگل بان. بقار.

معنی کلمه گاویار در فرهنگ معین

(ص مر. ) گاوبان ، آن که از گاوان مراقبت می کند.

معنی کلمه گاویار در ویکی واژه

گاوبان، آن که از گاوان مراقبت می‌کند.

جملاتی از کاربرد کلمه گاویار

حسن گاویار از عرفای لرستانی و لک زبان قرن هفتم هجری قمری دلفان این بقعه در ۲۰ کیلومتری نورآباد در دامنه رشته کوه بزکن و در یک کیلومتری آبشار زیبای غسلگه واقع است.
طنابی که برای کشیدن آب از چاه درست شده یک سرش به مشک (هِز چَرْمی) آب بسته شده و پس از عبور از روی چرخ سر دیگر آن به گردن گاو بسته می‌شود، و قسمت دیگری از این طناب به یک قطعه تخته‌ای بسته شده که آن را جی می نامند، در وقت سرازیر شدن گاو، این تخته روی کمر گاو قرار می‌گیرد، گاویار تخته‌ای سات به دوش گاو اندازد و گاو هم طبق عادت، خود به خود دور خود به عقب می‌چرخد و از گوچی سرازیر می‌شود، ته گوچی که رسید هِز پر از آب «دول» بالا آمده ((هِز گیر)) آن را می‌گیرد و در استخر تخلیه می‌کند، آن وقت گاو و گاویار یواش‌یواش از گوچی بالا می آیند ودوباره این عمل تکرار کی گردد.
نورعلی الهی در برهان‌الحق به نقل از شاهنامه حقیقت (حق‌الحقایق) نوشتۀ پدرش نعمت‌الله مکری جیحون‌آبادی، از جوانمرد قصاب در کنار دده رجب استانبولی، حبیب نجار و حسن گاویار به عنوان یارانی یاد می‌کند که «پرتوی فیض جماعت اهل حق» (یارسان) مستفیض شده‌بودند.