گاو شیرده. [ وِ دِه ْ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گاوی که بسیار شیر دهد.گاو دوشا. گاو ماده. رجوع به گاو و گاو ماده شود. - گاو شیرده کسی بودن ( مثل ... ). رجوع به گاو و گاو دوشا شود.
معنی کلمه گاو شیرده در فرهنگ فارسی
گاو ماده
جملاتی از کاربرد کلمه گاو شیرده
جک نوجوانی است که با مادرش زندگی میکند و از دار دنیا فقط یک گاو شیرده دارند. وقتی شیر گاو خشک میشود، مادرش از او میخواهد که گاو را به بازار برده و بفروشد. جک در راه بازار گاو را به پیرمردی در ازای چند دانه لوبیای سحرآمیز میفروشد. مادر جک که از موضوع عصبانی شده لوبیاها را به بیرون پرت میکند. صبح فردا جک از ساقه لوبیاهایی که رشد کرده و سر به فلک کشیدهاند بالا رفته و وارد قصر غول میشود. او از خانه غول کیسهای از سکههای طلا، مرغ تخم طلا و چنگی طلایی دزدیده و پا به فرار میگذارد. غول که از قضا خبردار شده به تعقیب او میپردازد ولی جک با تبری ساقه لوبیا را قطع کرده و غول کشته میشود.
بند ۶) من از تو این را میپرسم: صریح به من بگو ای اهورا، واژههایی که به زودی بیان خواهم کرد! چرا که اگر به این شیوه درست باشند، پس به روشنی، به حساب اقدامات ما/ وی هستند که فروتنی اکنون نظم کیهانی را قطور کرده و به حساب/ از طریق پندار نیک ما است که او(؟) فرمان را به تو واگذار میکند. تو در ابتدا برای چه کسی گاو شیرده را به وجود آوردی، که برای ما شادی به وجود میآورد؟