کینه توزی

معنی کلمه کینه توزی در لغت نامه دهخدا

کینه توزی. [ ن َ / ن ِ ] ( حامص مرکب ) کین توزی. انتقام جویی. انتقام کشی :
خواری من زکینه توزی بخت
از عزیزان مهربان برخاست.خاقانی.و رجوع به کین توز شود.

معنی کلمه کینه توزی در فرهنگ عمید

انتقام جویی.

جملاتی از کاربرد کلمه کینه توزی

از جهانی به طرفة العینی کینه توزی و باز پردازی
گر به اشنج لطف ورزی زو برویانی سخن ور با خضر کینه توزی زو برانگیزی شرار
بحر سپهر دوری و کوه ستاره سیر خورشید کینه توزی و گردون حقگزار
مادر تریسی یک فرماندار انگلیسی بود که در سال 1955 درگذشت. سپس پدرش او را به یک مدرسه شبانه روزی در سوئیس فرستاد. تریسی که از یک زندگی خانگی باثبات محروم شد، به "ست سریع بین المللی" پیوست و "رسوایی یکی پس از دیگری" را مرتکب شد. وقتی دراکو کمک هزینه خود را قطع کرد، تریسی از روی کینه توزی مرتکب "حماقت بزرگتری" شد. او با کنت ایتالیایی جولیو دی ویچنزو ازدواج کرد که بخش بزرگی از پول او را قبل از ترک او بدست آورد. دراکو تاوان طلاقش را داد، اما دی ویچنزو در حالی که با یکی از معشوقه‌هایش رانندگی می‌کرد، درگذشت. تریسی فرزند خود را داشت که بعداً بر اثر مننژیت نخاعی درگذشت .
نه چون تو برزم اندرون کینه توزی نه چون تو ببزم اندرون بردباری
خواری من ز کینه توزی بخت از عزیزان مهربان برخاست
ز جا جستم چ و شیری کینه توزی به ذوق سیر کوه قاف روزی
چشم تو خدنگ سینه دوزی دارد خشم تو پلنگ کینه توزی دارد