کیمیاسنج. [ س َ ] ( نف مرکب ) کیمیاساز. کیمیاگر. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) : چو گنجی بود گنجش کیمیاسنج به بازی زلف او چون مار بر گنج. نظامی.کیمیاسنج کوزه مقصود کرده حل جمله نورهای وجود.امیرخسرو ( از آنندراج ).رجوع به کیمیاگر و کیمیاساز شود.
معنی کلمه کیمیاسنج در فرهنگ عمید
کیمیاگر.
جملاتی از کاربرد کلمه کیمیاسنج
چو گنجی بود گنجش کیمیاسنج به بازی زلف او چون مار بر گنج