کوکن

معنی کلمه کوکن در لغت نامه دهخدا

کوکن. [ ک َ ] ( اِ ) با ثانی مجهول جغد را گویند و آن مرغی است که به نحوست اشتهار دارد. ( برهان ). جغد را گویند و آن مرغی است که به نحوست اشتهار دارد و آن را کوکه و بوم نیز گفته اند. ( آنندراج ). جغد که بوم نیز گویند و کوکنک تصغیر آن. ( فرهنگ رشیدی ). || غله نیم رس بریان کرده را نیز گویند. ( برهان ) ( آنندراج ). غله نیم رس که دلمل نیز گویند. ( فرهنگ رشیدی ). دلمل. ( غیاث ).
کوکن. [ کُو ک ِ ] ( اِخ ) به هندی نام ولایتی است از ملک دکن بر ساحل دریای عمان. ( برهان ) ( آنندراج ). نام ولایتی است از ملک دکن که بر ساحل دریای شور است.( از غیاث اللغات از فرهنگ رشیدی و برهان و سراج ).

معنی کلمه کوکن در فرهنگ عمید

= جغد

معنی کلمه کوکن در فرهنگ فارسی

جغد

جملاتی از کاربرد کلمه کوکن

انصاف بده کوکن کو تهمتن روز نبرد او است مدح ارنه چنین گویم از داد نباشد