کندس

معنی کلمه کندس در لغت نامه دهخدا

کندس. [ ک ُ دُ ] ( اِ ) بیخ گیاهی است. ( آنندراج ). بیخ گیاهی که درون آن زرد و برونش سیاه و مقیی و مسهل و سفوف آن را چو به بینی کشند عطسه آورد. ( ناظم الاطباء ). رجوع به کندش شود.
کندس. [ ک ِ دِ ] ( اِ ) عکه و زاغچه. ( ناظم الاطباء ). رجوع به کندش شود.

معنی کلمه کندس در فرهنگ عمید

گیاهی با برگ های بیضی دندانه دار و ریشه ای حاوی مواد سمّی.

معنی کلمه کندس در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - گلول. پنبه برزده که بجهت رشتن مهیا کرده باشند : سبیخه کندش . ۲ - چوبی که حلاجان پنب. برزده را بر آن پیچند تا گلوله شود .
عکه و زاغچه

جملاتی از کاربرد کلمه کندس

در استان گلستان شب یلدا بسیار بااهمیت و گرامی داشته می‌شود. در این شب همه مردم به خانه پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها رفته و ضمن دورهم‌نشینی پیرامون کرسی و خواندن فال حافظ و فردوسی‌خوانی و نَقل‌اندازی (داستان‌های شفاهی) به خوردن تنقلات و میوه‌جات خصوصاً میوه‌های باغی و جنگلی از قبیل هندوانه، انار، لیمو و پرتقال، ولیک و کندس و شیرینی‌هایی مانند مَت و کَسمَک می‌پردازند و با خوردن و نوشیدن و شنیدن صحبتها و داستان‌های بزرگترها، شب را به صبح می‌رسانند و معتقدند که صبح بعد از یلدا روز پیروزی خورشید بر سیاهی و تاریکی‌ها است.
افسانه خروسِ بارسِلوس روایتگر داستان شفاعت معجزهآسای یک خروس مرده در اثبات بیگناهی مردی است که به اشتباه متهم به قتل و محکوم به مرگ شده‌است. داستان با جلجتای قرن هفدهمی مرتبط است که بخشی از مجموعه موزه باستانشناسی واقع در پاکو داس کندس در بارسِلوس - شهری در ناحیه براگا در شمال غربی پرتغال - می‌باشد.