کناره گرفتن

معنی کلمه کناره گرفتن در لغت نامه دهخدا

کناره گرفتن. [ ک َ / ک ِ رَ / رِ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) دوری کردن. اعتزال. دوری جستن. انزوا گزیدن. دوری گرفتن :
کناره گیر از او کاین سوار تازانست
کسی کناره نگیرد سوار تازان را.ناصرخسرو ( دیوان چ تهران ص 9 ).گر دوستیت جرم است آن جرم کرده آمد
از بهر این نگیرند از دوستان کناره.رفیع مروزی.گفت چرا بت می پرستید و بتان را خدا می دانید و از آفریدگار خویش کناره می گیرید. ( قصص الانبیاء ص 133 ).
تقدیر در این میانم انداخت
هر چند کناره می گرفتم.سعدی.متوقع که در کنارش گیرم ، کناره گرفتم. ( گلستان سعدی کلیات چ مصفا ص 92 ).
فخرالدوله از ایشان کناره گرفت و دوری جست. ( تاریخ قم ص 8 ).

معنی کلمه کناره گرفتن در فرهنگ معین

( ~ . گِ رِ تَ ) (مص ل . ) عزلت گزیدن .

معنی کلمه کناره گرفتن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) دوری کردن اعتزال .

معنی کلمه کناره گرفتن در ویکی واژه

عزلت گزیدن.

جملاتی از کاربرد کلمه کناره گرفتن

تصمیم نتفلیکس برای کناره گرفتن از جشنواره کن سبب شد که فیلم‌های مشهوری از این جشنواره جا بمانند که آخرین اثر سینمایی اورسن ولز نیز یکی از آن‌ها است.