کلول. [ ک ُ ] ( ع مص ) کندگردیدن بینایی و شمشیر و زبان و غیر آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). کند شدن بینایی و شمشیر. کل. کلال. کلالة. کلولة. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به کَل شود. کلول. [ ک ُ ] ( ع اِ ) ج ِ کَل . ( منتهی الارب ) ( آنندراج )( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). و رجوع به کل شود.
معنی کلمه کلول در فرهنگ عمید
۱. کند شدن. ۲. خسته شدن. =خلر
معنی کلمه کلول در فرهنگ فارسی
جمع کل
جملاتی از کاربرد کلمه کلول
از سال ۶۷۷ قمری به بعد سهرورد و گروس از توابع تومان قزوین بودند، بعد از شورش کردها در سال ۶۸۵ در زمان اباقاخان، کلول بن قباد، حاکم مناطق غربی کردستان بود که دستور خاموش کردن اغتشاشات را داد و بعد از آن حکومت تمامی نواحی کردنشین به او سپرده شد، مناطق گروس و سقز و سیاهکوه و اسفندآباد زیر نظر کلول بود و بعد از آن به پسرش خضر رسید و تا سال ۷۱۰ حکومت کرد، بعد از اینکه سلطانیه پایتخت دولت ایلخانی نام گرفت، سهرورد و گروس از حکومت کردستان جدا و به تومان سلطانیه پیوستند، با زوال سلسله ایلخانی مغول بیجارگروس مانند سرزمینهای دیگر در میان سلسلههای محلی ایرانی دائم دست به دست میشده.
وی در این راه بسیار مورد تمسخر قرار گرفته و آزارها بسیاری نیز دیده است. عمر کلول به تازگی از رهبری این حزب دست کشید.
با تلاش عمر کلول و در آوریل سال ۲۰۱۲، برای قدردانی از تلاشهای خرها در مبارزه کردها علیه رژیم عربی سوسیالیستی بعث صدام حسین، شهرداری سلیمانیه دو مجسمه خر را در پارکهای اصلی شهر قرار داد که در ۲۴ام همان ماه خبر حمله به یکی از مجسمههای برنز نیز منتشر شد.
یکی از رهبران شناخته شده این حزب به نام عمر کلول درباره مظلومیت خر و درندگی شیر، به ظالم پروری و چاپلوسی بسیاری از مردم در برابر روءسا، مقامهای بالا یا اشراف اشاره کرده و اینکه برخی از مردم از افراد مظلوم یا بیآزار سوءاستفاده کرده و بر گردهٔ آنها نیز سوار میشوند و در این باره نیز نام مرسوم «شیردل» را با «خَردِل» (که استفاده نمیشود) مقایسه میکند. او فکر میکند اگر همه مردم مثل خر زندگی میکردند دیگر هیچکس، دیگری را نمیکشت. وی شعرهای بسیاری را نیز درباره خر سروده است:
بنا بنوشته مورخین، کلول بیگ پسر قباد اردلان در سال ۶۲۰ هجری قمری شهر سقز را تصرف و به قلمرو فرمانروائی خود ضمیمه کرد و این منطقه تا عصر سلطنت ناصرالدین شاه قاجار تحت حکومت و استیلای امرای اردلان بود و بعد از آن ناصرالدین شاه با اعزام شاهزاده فرهاد میرزا معتمدالدوله عموی خود به بعنوان حاکم کردستان تلاش کرد بدون سر و صدا به امارت اردلانها خاتمه بدهد. اما با این وجود باز هم شاخه ای از خوانین اردلان تا سقوط کابینه دکتر محمد مصدق در سال ۱۳۳۲ شمسی در سقز حکومت داشتند. مجید خان اردلان از این خوانین بود که خود و پسرش سیف الدین خان و نوه اش سیفالله خان در حاکمیت و فرمانداری سقز تا دوران پهلوی باقی ماندند.