معنی کلمه کامبون در لغت نامه دهخدا
کامبون. [ ب ُ ] ( اِخ ) پل ... سیاستمدار فرانسوی که در پاریس بدنیا آمد ( 1924-1843 م. )وی از سال 1898 تا 1920 سفیر فرانسه در لندن بود.
کامبون. [ ب ُ ] ( اِخ ) ژوزف ... عضو کنوانسیون بود در مونت پلیه بدنیا آمد ( 1820-1756 یا 1754 م. ). وی در سال 1793 دفتر عمومی قرضه ٔدولتی را ابداع کرد و در تبعیدگاه بروکسل درگذشت.
کامبون. [ ب ُ ] ( اِخ ) کوهی است در جنوب مقدونیه که سرزمین مزبور را از تسالی یونان جدا میکرده است. ( ایران باستان ج 2 ص 1190 ).