کامبون

معنی کلمه کامبون در لغت نامه دهخدا

کامبون. [ ب ُ ] ( اِخ ) ژول ... برادر پل کامبون که در پاریس بدنیا آمد ( 1935-1845 م. ). از سال 1907 تا 1914 سفیر دولت فرانسه در برلین بود و به عضویت آکادمی فرانسه انتخاب شد.
کامبون. [ ب ُ ] ( اِخ ) پل ... سیاستمدار فرانسوی که در پاریس بدنیا آمد ( 1924-1843 م. )وی از سال 1898 تا 1920 سفیر فرانسه در لندن بود.
کامبون. [ ب ُ ] ( اِخ ) ژوزف ... عضو کنوانسیون بود در مونت پلیه بدنیا آمد ( 1820-1756 یا 1754 م. ). وی در سال 1793 دفتر عمومی قرضه ٔدولتی را ابداع کرد و در تبعیدگاه بروکسل درگذشت.
کامبون. [ ب ُ ] ( اِخ ) کوهی است در جنوب مقدونیه که سرزمین مزبور را از تسالی یونان جدا میکرده است. ( ایران باستان ج 2 ص 1190 ).

جملاتی از کاربرد کلمه کامبون

پیکو موارد را اطلاع داد و کامبون پنج روز بعد به نیکولسون اطلاع داد که دولت فرانسه با پیشنهادهای مربوط به مسئله عرب‌ها موافقت نموده‌است.
سرانجام، روسیه نیز در ۲۶ آوریل ۱۹۱۶ با شرایط نهایی پل کامبون سفیر فرانسه در لندن و ادوارد گری وزیر امورخارجه موافقت کرد و توافقنامه با یازده نامه زیر به تصویب رسید.
در ۲۱ اکتبر ۱۹۲۱، گری با کامبون ملاقات کرد و به فرانسوی‌ها پیشنهاد داد که در مورد آینده خاورمیانه تصمیم مشترکی اخذ نمایند و گفت که انگلستان مایل است که کشور مستقل عربی با مرکزیت سوریه کنونی ایجاد شود. در این مرحله گری با مخالفت‌های از سمت فرانسوی‌ها و حسین بن علی روبرو شد. ماحصل آن که در خصوص منطقه شمال غربی سوریه هیچ فرمول دقیق مشخص نشد و تعیین دقیق حدود به درخواست آینده موکول شد به شکلی که مک ماهون گفت «اگر به اطلاعات دقیق تر از این نیاز است می‌توانید آن را شما بدهید»
بر اساس این پیام گری دستور داد که فرانسوی‌ها از تعهدات انجام شده با عرب‌ها مطلع شوند ولی کامبون این موضوع را جدی نگرفت.