معنی کلمه کام جستن در لغت نامه دهخدا
خور و خواب و آرام جوید همی
وزان زندگی ، کام جوید همی.فردوسی.گهی نام جست اندر آن گاه کام
جوان بد جوان وار برداشت گام.فردوسی.کام خود از بخت خود نیابد هرگز
هرکه ز خلق جهان نجوید کامت.مسعودسعد.کام جوئیم و نپرسیم خبر از فرسنگ
زانکه این است همه ره روش باخطران.سنائی.خاقانی از این طالع خود کام چه جوئی
کو چاشنی کام به کامت نرسانید.خاقانی.