کاسیت

معنی کلمه کاسیت در لغت نامه دهخدا

کاسیت. [ کاس ْ سی ] ( اِخ ) کاسی ها یا کاسیت ها ( اروپائی شده گشو ) بابل را گرفته تقریباً ششصد سال در آنجا سلطنت کردند. ( از ایران باستان ج 2 ص 1907 ). و رجوع به کوس سی ، کش شو، کیسی ، کوس سأیی شود.

معنی کلمه کاسیت در فرهنگ فارسی

قومی قدیم ساکن نواحی زاگرس . این قوم در نیمه دوم هزاره دوم ق م . در حدود مغرب نجد ایران قدرتی بدست آوردند . گزارشهای مربوط بعهد سلطنت پسر حمورابی از عقب راندن حملات قشون کاسیان سخن رانده . از آن پس در مدت ۱۵٠ سال بابل در معرض نفوذ صلحجویانه این کوهستانیان بود که بدشت فرود می آمدند تا بعنوان فلاح شغل پیدا کنند . آنان در حدود نیمه قرن ۱۸ ق م . بزور وارد کشور مذکور شدند و آنرا اشغال کردند . تسلط ایشان طویلترین دوره فتح خارجی است که در بین - النهرین شناخته شده و آن مدت ۵۷۶ سال طول کشید و در ۱۱۷۱ ق م . سلطه آنان بپایان رسید محوطه زاگرس که مسکن کاسیان بود مربوط بقسمت مرکزی رشته جبال لرستان جدید است اما حکومت آنان در طرف شمال و مشرق آن ولایت توسعه یافت و بقول بعض محققان شامل ناحیه اطراف همدان هم میشد . توده جمعیت که در اصل آسیانی بودند در آغاز هزاره دوم ق م. بتوسط هند و اروپاییان - که حکومتی اشرافی و نظامی با جمعیت اندک تشکیل داده بودند - مجاز شدند که خود را در میان طبقه حاکمه جای دهند هر چند زبان خویش را از دست دادند . متون بابلی مربوط به کاسیان نشان میدهد که در ناحیه آنان اختلاطی از آیین های مختلف وجود داشته که در آن خدایانی از منشا آسیانی در جنب خدایان بابلی و ارباب انواع هند و اروپایی قرار داشته اند مثلا شوریشن سوریای هندو ماروتاش یا ماروت هندی و بوریاش که بور آس یونانی باشد . بنظر میرسد که اسب نشانه ای الهی در نظر کاسیان بوده و محتملا توسط طبقه حاکمه در آن ناحیه داخل شده چنانکه در دولت میتانی نیز همین امر تحقق یافته است . خدای بومی کاشو بدون شک موجب تسمیه نام قوم مذکور - آن چنانکه در میان قبایل آسیانی شناخته شده - گردیده است . قدیمترین مراجعی که در آنها ذکر کاسیان بعمل آمده متون مربوط بقرن ۲۴ ق م . است که متعلق بعهد پوزور - اینشوشیناک است . بنظر میرسد که در طی هزاره سوم قم . نسبتا بی اهمیت بودند . آشوریان آنان را بنام کاسی می شناختند . این اسم بشکل کوسایوئی ( کاسیان ) توسط استرابون یاد شده و او جای کاسیان را در ناحیه شرقیتر در دربندهای خزر ( بالای تهران ) یاد میکند . تصور میکنند نام شهر قزوین و همچنین دریای خزر ( کاسپین ) ممکن است حاکی از خاطره اسم این قوم باشد . کلمه یونانی کاسیتیرس ( بمعنی قلع ) لغه بمعنی فلزی است که از ناحیه کاسیان می آید نام همدان پیش از عهد مادها اکسایا بود که در آشوری کار- کاسی - بمعنی [شهر کاسیان ] است . در هر حال ممکن است که اصطلاح کاس - سی یا کاس - پی مفهوم نژادی و سیعتری از تسمیه قوم واحد در میان اقوام بسیار زاگرس داشته باشد و بلکه شامل همه اقوام آسیائی - که ایران را اشغال کردند - میشده است . نام کاسیان - چنانکه بعدها توسط استرابون یاد شده - بمنزله میراثی است از سکنه بسیار قدیم . با وجود آنکه بومیان ناحیه مدتها پیش از بین رفته بودند این اسم بمهاجمان جدید اطلاق گردید . خاطره مهاجمه کاسیان تاثیری عمیق و متمادی در ذهن بابلیان باقی گذاشت آنان این خاطره را با نیرو و قدرتی خارق العاده که کمتر در مهاجمان بیگانه دیده شده بود توام کردند . لابد این امر علل و اسبابی داشته که منجر بطول دوران تسلط کاسیان شده است. در هر حال تعداد نسبتا اندک متون و اسناد عهد کاسی تعجب آور است و موجب این فرض شده که در این دوره رکود طولانی وجود داشته است . بنظر میرسد که کاسیان مسئول سکوت ممتدی که در اطراف بابل و عیلام حکمفرماست میباشند ولی ما از منابع دیگر میدانیم که کاسیان با مصر درعهد امارنا در تماس بودند . درین عهد تجدید قوایی در آشور مشاهده میشود چه وی توانست سرحد خود را بوسیله معاهده ای در ناحیه حلوان تامین کند ( پس از سفر جنگی که اددنیراری اول بعمل آورد ) انقراض دولت کاسیان بتوسط قوای بابلی صورت نگرفت بلکه عیلام نخستین دولتی بود که در هنگامی که کاسیان هنوز بشدت بابل را تحت اشغال داشتند نیرو گرفت و آخرین ضربت خود را بر او وارد آورد ( گیرشمن . ایران از آغاز تا اسلام . ترجمه م . معین ۴۹ - ۴۷ ) .

جملاتی از کاربرد کلمه کاسیت

نام شهرهای حکومت کاسی‌ها از زبان‌های هندواروپایی گرفته شده‌اند. رود کشکان در منطقه لرستان احتمالاً از واژه کاسیت گرفته شده‌است. آثار برخی از شهرهای باستانی در منطقه لرستان همچنان وجود دارد که از آن جمله می‌توان به شهرهای زیر اشاره کرد: