کارنامک

معنی کلمه کارنامک در لغت نامه دهخدا

کارنامک. [ م َ ] ( اِ مرکب ) کارنامه. رجوع به کارنامه و ص 58، 81، 84، 109 کتاب «ایران در زمان ساسانیان » شود.

معنی کلمه کارنامک در فرهنگ فارسی

کارنامه

معنی کلمه کارنامک در فرهنگستان زبان و ادب

{curriculum vitae, CV , résumé (fr. )} [عمومی] چکیدۀ شرح حال افراد شامل مشخصات فردی و پیشینۀ تحصیلی و اطلاعات دیگر

معنی کلمه کارنامک در ویکی واژه

چکیدۀ شرح حال افراد شامل مشخصات فردی و پیشینۀ تحصیلی و اطلاعات دیگر.

جملاتی از کاربرد کلمه کارنامک

نگهبان در بعد از انقلاب و شرایط موجود فعالیت‌های هنری را به حداقل رساند، در سال ۱۳۵۹ مدتی مدیر استودیو صبا بود و شرکت تبلیغاتی کارنامک را تأسیس کرد.
به استناد داستان هفتواد در شاهنامه و کتاب کارنامک اردشیر بابکان می‌توان دریافت که شهری با نام کجاران که اکنون محله‌ای به نام کوزران در شمال غربی بم دارای شباهت اسمی به آن دارد به‌طور حدس و گمان ممکن است شهر بم باشد.