کارع

معنی کلمه کارع در لغت نامه دهخدا

کارع. [رِ ] ( ع ص ) درآینده در آب. ( منتهی الارب ). درآینده ٔدر آب ، خواه آب بنوشد و یا ننوشد. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه کارع در فرهنگ فارسی

در آینده در آب

جملاتی از کاربرد کلمه کارع

در کتاب سینوهه از زبان وی نوشته شده‌است که توت‌عنخ‌آمون داماد کوچک آخناتون بوده‌است و پس از آنکه آخناتون به دست سینوهه و آمی(آیی) و هورمهب با جام زهر کشته می‌شود، اسمنخ کارع داماد نخست آخناتون به تخت می‌نشیند و پس از کشته شدن او توت‌عنخ‌آمون فرعون مصر می‌شود و پس از مرگش آیی تاج‌گذاری می‌کند. همچنین در کتاب سینوهه آورده شده‌است که اسمنخ کارع به صورت نه چندان اتفاقی طعمهٔ تمساح‌های نیل می‌شود در هنگام ماهیگیری و توت‌عنخ‌آمون پس از او فرعون می‌شود در حالی که کودکی خردسال بوده‌است. در کتاب سینوهه نیز مرگ توت‌عنخ‌آمون مرموز و ناشناخته معرفی می‌شود.