کاجان

معنی کلمه کاجان در لغت نامه دهخدا

کاجان. ( اِخ ) دهی جزء دهستان تاررود بخش حومه شهرستان دماوند، واقع در پانزده هزارگزی جنوب باختر دماوند و شش هزارگزی جنوب راه شوسه تهران به دماوند. در جلگه معتدل و سکنه ٔآن 248 تن و زبان آنان فارسی است. آب آن از رودخانه تاررود و محصول آن غلات ، بنشن ، گردو، انگور، قیسی و شغل اهالی زراعت و باغبانی و جاجیم بافی. مزرعه ورجه و کوه باستول جزء این ده است. راه آن مالرو و راه فرعی به شوسه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).
کاجان. ( اِخ ) دهی جزء دهستان سیاهکل بخش سیاهکل دیلمان شهرستان لاهیجان ، واقع در 2 هزارگزی باختر سیاهکل جلگه. معتدل مرطوب. مالاریائی. سکنه آن 177 تن زبان آنان گیلگی فارسی است. آب آن از رودخانه شمرود.محصول آنجا برنج ، ابریشم ، چای. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).

جملاتی از کاربرد کلمه کاجان

راه دسترسی به این روستا جاده کوهستانی و آسفالته ای است که از گیلاوند آغاز شده و با عبور از روستای مراء و گذشتن از شمال امامزاده دوبرادر و پس از عبور از روستاهای کاجان و خرمده به این روستا می‌رسید.