معنی کلمه چپه در لغت نامه دهخدا
چپه. [ چ َپ ْ پ َ / پ ِ ] ( ص ) کسی را گویند که پیوسته کارها را بدست چپ کند. ( برهان ) ( آنندراج ). کسی که با دست چپ کار میکند. ( ناظم الاطباء ). چپه دست. ( ناظم الاطباء ). چپ. چپ دست. اعسر. آنکه با دست چپ کار دست را کند. ( شعوری ). چپل. رجوع به چپ و چپ دست و چپه دست شود. || آدمی و حیوان چلاق. ( شعوری ).
- اسب چپه ؛ اسبی که هنگام گذشتن از جوی یا نهرآب پای چپ را جلوتر از پای راست بردارد. ( شعوری ).
چپه. [ چ َ پ َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان اوغاز بخش باجگیران شهرستان قوچان که در 30هزارگزی جنوب باختری باجگیران و 21هزارگزی باختر شوسه عمومی قوچان بباجگیران واقع شده. کوهستانی و سردسیر است و 388 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ، محصولش غلات ، شغل اهالی زراعت و گله داری و بافتن قالیچه ، گلیم و جوراب و راهش مالرو است. ( ازفرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
چپه. [ چ َ پ َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان شقان بخش اسفراین شهرستان بجنورد که در 90هزارگزی شمال باختری اسفراین و 10هزارگزی جنوب شوسه عمومی بجنورد به شقان واقع شده. دامنه و سردسیر است و 80 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات ، شغل اهالی زراعت وراهش مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
چپه. [ ] ( اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «مزرعه ای است از مزارع بجنورد، که هوایش معتدل و جمعیتش چهار خانوار است و زراعتش از آب چشمه مشروب میشود». ( از مرآت البلدان ج 4 ص 213 ).