چرخست

معنی کلمه چرخست در لغت نامه دهخدا

چرخست. [ چ َ خ ُ / خ َ ] ( اِ ) چرخی باشد که بدان شیره انگور و نیشکر گیرند. ( برهان ). منگنه و چرخی که بدان شیره انگورو نیشکر گیرند. ( ناظم الاطباء ). || حوضی که در آن انگور بریزند و لگد کنند تا شیره آن برآید.( برهان ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به چرخ و چرخشت شود.

معنی کلمه چرخست در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- چرخی که در آن انگور گیرند. ۲- حوضی که در آن انگور بریزند و لگد کنند تا شیر. آن بر آید. ۳- آلتی که در آن انگور ریزند و با منگنه شیر. آن را گیرند .
چرخی باشد که بدان شیره انگور و نیشکر گیرند ٠ یا حوضی که در آن انگور بریزند و لگد کنند تا شیره آبر آید ٠

جملاتی از کاربرد کلمه چرخست

اوست همچو نمر کز و چرخست همچو ندایره لابد از مرکز پذیرد دایره هر چنبری
دود آه تیره روزان آسمان تازه ایست آفتش هم کمتر از چرخست چون بی اخترست
چو جان را آسیای شوق در چرخست از وصلت بده آبی که در افلاک آتش زد اثیر دل
بدور نقطه دل چنبریم دایره وار بدان احاطه که چرخست زیر چنبر ما
زیر چرخست رسم پیر و جوان زیر چرخ این نباشد و هم آن
چو جانرا آسیای شوق در چرخست از وصلت بده آبی که در افلاک آتش زد اثیر دل
چو چرخست کردارشان گردگرد یکی شاد ازیشان یکی پر ز درد
فعل او چرخست پنداری و آثارش نجوم عزم او دهرست پنداری و کردارش زمان
در گوش او ز گوهر چرخست گوشوار بر فرق او ز مشک سیاهست طیلسان
نه سها چون شمس بر چرخست لیکن گاه نور صد فلک باید ترا زد تا جهان گردد منیر