چرخ کمان

معنی کلمه چرخ کمان در لغت نامه دهخدا

چرخ کمان. [ چ َ خ ِ ک َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حلقه کمان. ( غیاث ). دور کمان :
کباده ز چرخ کمان ساختی
بهر گشتنی تیری انداختی.نظامی.
چرخ کمان. [ چ َ ک َ ] ( اِ مرکب ) نوعی از کمان سخت. ( آنندراج ). کمان زوردار. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه چرخ کمان در فرهنگ فارسی

حلقه کمان ٠ دور کمان

جملاتی از کاربرد کلمه چرخ کمان

ولیک غافل کش صفدران ز چرخ کمان بچشم چرخ نشانند تیر تا سوفار
در هر غرض که هست همه کارهای تو چرخ کمان صفت همه چون تیر می کند
چون نزند چشم خوشت تیر چرخ کابروی تو چرخ کمان می‌کند
حلقهٔ کمند گشت زه پیرهنت چون کرد بر تو چرخ کمان را به زه
از چرخ کمان پیکر با وهم تسلی شو کم نیست از این خانه یک حلقهٔ در خندد
بر چرخ کمان کشیدم از دل کز آتش دل لهب کشیدم
پیرهن در نهدم چرخ کمان شکل چو تیر تیر چون یوسفی ئی گشت ز درس فطنم
چو عدلش ناوک اندازی کند، بر ظلم و شیطان وش شهاب آسمان، پر کرده در چرخ کمان زیبد
بادت از چرخ کمان کردار هر دم نو به نو نعمت و اسباب قسم و دولت و اقبال تیر
ای چرخ کمان پشت به خدمت کاری خم ساخته پشت چون کمان پیش تو باد