چرخ چنبری. [ چ َ خ ِ چَم ْ ب َ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آسمان. ( ناظم الاطباء ). چرخ. کنایه از آسمان است : چنبر از هم برگشاید چرخ از اقبال تو گر نگردد بر ره رأی تو چرخ چنبری.سوزنی.رجوع به چرخ شود.
جملاتی از کاربرد کلمه چرخ چنبری
که گفتت گرد چرخ چنبری گرد که قد همچو سروت چنبری کرد
زان چرخ چنبری رسن و دلو ساخته است تا سر در آرد از رسن خود به چنبرم
به عالم بانگ زین در دری زن علم بر بام چرخ چنبری زن
گر چرخ چنبری بکشد سر ز حکم تو خردش چوذره ذره کند . . . آفتاب
ز عکس جدول پیروزه ی کتابه ی او گرفته آینه ی چرخ چنبری زنگار
شاخ چرخ چنبری از طارم نیلوفری زان سبب بر خاک راه افتد که بوسد پای من
حیف از آن تمکین که در اوقاف عالمگیریش گوش چرخ چنبری نشنید بانگ داروگیر
تا موذن بر سر ایوان او باشد بپای قامتش ز آسیب چرخ چنبری چون چنبرست
گاو چنبر شاخ چرخ چنبری را روزگار بر سر کویت بروز عید قربان یافته