چرخ ستمکار

معنی کلمه چرخ ستمکار در لغت نامه دهخدا

چرخ ستمکار. [ چ َ خ ِس ِ ت َ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ). کنایه از آسمان و فلک بیدادگر. || بخت. || بخت بد.سرنوشت بد. ( ناظم الاطباء ). رجوع به چرغ غدار شود.

معنی کلمه چرخ ستمکار در فرهنگ فارسی

کنایه از آسمان و فلک بیدادگر یا بخت بد ٠

جملاتی از کاربرد کلمه چرخ ستمکار

قاآنی مهراس ازین چرخ ستمکار کز لاشهٔ عصفور بنهراسد طغرل
این کوره ای که چرخ ستمکار تافته است بر سنگ جای رحم درین شیشه خانه است
ای دوست غافلی که درین یک دو روزه هجر صائب چه‌ها ز چرخ ستمکار می‌کشد
بود مرادم که زود شب بشود روز وصل کی به مراد کسی چرخ ستمکار رفت
یا مرتضی علی به شهیدان روا مدار ظلمی چنین که چرخ ستمکار کرده است
عجب نباشد ار از طبع تو تغییر یافت مزاج چرخ ستمکار و طبع عالم لوم
عارف از چرخ ستمکار ندارد پروا مست در حلقه زنجیر عسس می رقصد
گر نیستی ز داد تو عالم شدی خراب با این ستم که چرخ ستمکار می‌کند
چو خسرو دید کین چرخ ستمکار کشید این طرح نو از نوک پرگار
دیدی چه کرد چرخ ستمکار و اخترش نامش مبر چه چرخ مه چرخ و مه اخترش