معنی کلمه چرخ تاب در لغت نامه دهخدا
بروز مردی او کیست شه سوار فلک
غزاله نام زنی چرختاب و چرخ نشین.سلمان ساوجی.گر ماه چرخ تاب گشاید نقاب را
خواهد نشاند در پس چرخ آفتاب را.سیفی ( از آنندراج ).|| مجازاً بمعنی زیبارخان و ماهرویان. || آنکه ابریشم را بر چرخ تاب دهد برای باریک و دراز شدن. ( آنندراج ). کسی که ابریشم را بر چرخ تاب دهد.