چرخ اطلس. [ چ َ خ ِ اَ ل َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) فلک الافلاک. ( ناظم الاطباء ). فلک نهم. ( ناظم الاطباء ). چرخ اکبر. عرش اعظم. کنایه از عرش مجید که فلک نهم باشد : دهرز چرخ اطلسش کرده ردای کبریا نقش طراز آن ردا عین بقای ایزدی.خاقانی.بسکه هرسو شد قبا و چرخ در عالم فراخ همچو چرخ اطلس اطراف همه کیهان گرفت.امیرخسرو ( از جهانگیری ).رجوع به چرخ و چرخ اکبر شود.
معنی کلمه چرخ اطلس در فرهنگ فارسی
فلک الافلاک ٠ چرخ اکبر
جملاتی از کاربرد کلمه چرخ اطلس
خلعتی کش چرخ اطلس عطف دامانست و بس جان شه را جسم و جسم میر را جانست و بس
چو خور برق از برج مه برفراخت ازین چرخ اطلس کله برفراخت
بسر نیزه تار تار کنی چرخ اطلس چو رشته نساج
وگر چرخ اطلس رود بر خلافت روانی چه کرباسش از هم درانی
سراپرده بر چرخ اطلس زده علم بر رواق مقرنس زده
چها چرخ اطلس به هم بافته که جای گلی بر جلش یافته
کند گر جامهاش چرخ اطلس خویش نیاید تا سر زانوی او بیش
وآتش صفتان ز چرخ اطلس در اطلس آتشی خرامان
ای گل گله تو پیش هر کس چکنم بیهوده فغان ز چرخ اطلس چه کنم
ای خورده کوب سقفت ایوان چرخ اطلس خم گشته زیر طاقت نه طارم مقرنس