چرب نرمی
جملاتی از کاربرد کلمه چرب نرمی
نسیم گل ز سبکروحیم گران گردد ز چرب نرمی من مغز استخوان گردد
طالع فیروز خواهی، مهربانی کن بخلق چرب نرمی بر چراغ بخت، روغن میشود
پنجه فولاد را از چرب نرمی می بریم از رگ ما نیشتر بسیار رو گردان شده است
زخم دلم چو غنچه فراهم نمی شود ممنون چرب نرمی مرهم نمی شود
از محبت دوست کردم دشمن خود را، که من سنگ را از چرب نرمی موم روغن میکنم
شدم مومیایی ز بس چرب نرمی ز سنگ ملامت رهایی ندارم
ناقصان از تندخویی در گذار برق و باد کاملان از چرب نرمی در حصار آهنند
اگر بر آسمان ناز رفته است آن هلال ابرو به زور چرب نرمی می کشم آخر کمانش را
ز چرب نرمی گفتار می توان دانست که خاتم لب او موم در بغل دارد
امید چرب نرمی از خسیسان جهان دارم چه مجنونم که چشم روغن از ریگ روان دارم