چال کردن

معنی کلمه چال کردن در لغت نامه دهخدا

چال کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) چاله کردن. گودال کردن. گود گردن. گود کردن زمین و مانند آن. || دفن کردن. بخاک سپردن. در زیر خاک نهفتن چیزی را؛ چنانکه گردویی را برای روئیدن یا لاشه مرده ای را برای پراکنده نشدن بوی گند آن. جسد آدمی را در گور نهادن. در زیر خاک کردن.

معنی کلمه چال کردن در فرهنگ معین

(کَ دَ ) (مص ل . ) ۱ - گودال درست کردن . ۲ - زیر خاک کردن ، دفن کردن .

معنی کلمه چال کردن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- گود کردن عمیق کردن . ۲- چیزی را زیر خاک کردن دفن کردن .

معنی کلمه چال کردن در ویکی واژه

گودال درست کردن.
زیر خاک کردن، دفن کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه چال کردن

حدود یک کیلومتری شمال شرق جوستان مکانی به مساحت ۴۵ در ۷۰ متر وجود دارد که مردم آن جا را پوله چال (محل چال کردن پول) می‌نامند.
دفن زباله در چاله یکی از مشکلات رو به رشد است، اگرچه هر چه پیشتر می‌رویم زمین برای چال کردن زباله کمتر پیدا می‌شود زباله رو به فزونی می‌نهد. از این رو تفکیک زباله نه تنها از نظر زیست‌محیطی اهمیت دارد بلکه از نظر اقتصادی نیز دارای اهمیت است.