پیکارگر

معنی کلمه پیکارگر در لغت نامه دهخدا

پیکارگر. [ پ َ / پ ِ گ َ ] ( ص مرکب ) پیکارکننده. پیکارجوی. ( آنندراج ). مبارز. جنگی :
چنین پاسخ آورد پیکارگر
که ای پهلوانان با نام و فر.فردوسی.که پیکارگرْشان سپهبد شده ست
به رزم اندرون دستشان بد شده ست.فردوسی.

معنی کلمه پیکارگر در فرهنگ معین

(پِ. گَ ) (ص فا. ) مبارز، جنگی .

معنی کلمه پیکارگر در فرهنگ عمید

پیکارکننده، جنگی.

معنی کلمه پیکارگر در ویکی واژه

مبارز، جنگی.

جملاتی از کاربرد کلمه پیکارگر

در فرهنگ ایران کهن، علت آفرینش آدمیان، رواج نیکی محض نه تنها در دنیای زمینی، بلکه در همهٔ کائنات است؛ بنابراین، انسان ایرانی، وظیفه‌ای بس سنگین بر عهده دارد و برای تأمین آرامش جهانی، بایستی پیوسته برضد قوای زشتی در تلاش و کوشش باشد. جهان ناپایدار کنونی، یک گذرگاه است و آدم از جهان آغازین بخاطر وظیفه‌ای که به وی محول گردیده بایستی از این گذرگاه بگذرد و به سوی جهان پایدار و ابدیت خویش برود. چون در این گذرگاه نیروهای اهریمنی کمین کرده‌اند، وظیفه او جنگ در مقابل سپاهیان اهریمنی است. هر انسان، سوارکاری پیکارگر است و ابزار او در این میدان کارزار پارسایی و شادمانی است. ایرانیان برای چیرگی بر قوای اهریمنی خود را به دو چیز نیازمند می‌دانستند، یکی از آندو، بدن و بازوانی نیرومند بود که گفته‌اند: