پیچا

معنی کلمه پیچا در لغت نامه دهخدا

پیچا. ( نف ) صفت فاعلی دائمی. پیچنده. محیط بجمیع اطراف و بهمه جا فرارسیده واحاطه نموده و پیچنده. ( آنندراج ). که پیچد. پیچان.
پیچا. ( اِ ) گربه ( در دیلمان و گیلان ).

معنی کلمه پیچا در فرهنگ عمید

۱. پیچنده.
۲. پیچیده.
۳. (قید ) در حال پیچیدن.

معنی کلمه پیچا در فرهنگ فارسی

پیچان، پیچنده، درحال پیچیدن، پیچیده، پیچابودن
( صفت ) ۱- پیچنده پیچان . ۲- محیط بجمیع اطراف و بهمه جا فرا رسیده و محیط .

جملاتی از کاربرد کلمه پیچا

گفتم زلفت گفت پراکنده مگوی باز آوردی حکایتی پیچا پیچ
ملک را خوش نیامد کار مهراب شد از گفتار پیچا پیچ در تاب
تا بدانی که وقت پیچا پیچ هیچکس مر ترا نباشد هیچ
حدیث زلف او یک سر ، کزو پیچیده می گویم چه گویم راستی زان زلف پیچا پیچ خم در خم ؟
چون بسوزد هوای پیچا پیچ او بماند جز او نماند هیچ
به دلیل موفقیت چشمگیر فیلم تارزون: شرم جنگل (۱۹۷۵)، پیچا تشویق شد به موضوع دیگری بپردازد. داروین و نظریه تکامل او بلندپروازانه‌تر از فیلم قبلی که تولیدش از سال ۱۹۷۷ تا ۱۹۷۹ به‌طول انجامید. انیمیشن در بلژیک، نیویورک، فرانسه و لندن فیلمبرداری شد. با وجود پیشرفت‌های غیرقابل انکار، فیلم یک ناامیدی انتقادی و تجاری بود.
ای تو اندر سرای پیچا پیچ هیچ تن هیچ تن هزاران هیچ
اوست اصل و مال دنیا هیچ دان مال دنیا نقش پیچا پیچ دان
ز خواهش‌های پیچا پیچ بند آرزو بگسل دل آزاده را بهر چه در زنجیر می‌بندی
ذات هستی ست هست و دیگر هیچ چون زِه افتاده ای به پیچا پیچ