پیش میر. ( نف مرکب ) که پیش میرد. که قبل از دیگری درگذرد و فوت کند : بسوزد دل مادر پیش میر که باشد جوان مرده و او مانده پیر.نظامی. || پیش مرگ : به هر کس مده بهر چون آب جوی که تا پیش میرت شود هر سبوی.نظامی.
معنی کلمه پیش میر در فرهنگ عمید
= پیش مرگ: به سوز دل مادر پیش میر / که باشد جوان مرده و او مانده پیر (نظامی۶: ۱۱۴۸ ).
جملاتی از کاربرد کلمه پیش میر
قصه پیش میر برگفتند راست زو بپرسیدند کین تاوان کراست
رفت پیش میر و گفتش باده کو ماجرا را گفت یک یک پیش او
دانا چو تو را پیش میر بیند داند که تو بدبخت بر ضلالی
مهربانی کردن این باشد که بستم دست دزد دست بسته پیش میر مهربان آوردمش
گر میان پیش میر بگشایند حق ایشان به کاج بگزارند
این، چو روز بار لشکر پیش میر میرزاد وان، چو روز عرض پیلان پیش شاه شهریار
نه ماه باشد همتای آن نگار و نه سرو جو بزم و رزم کند پیش میر بیهمتا
به سوز دل مادر پیش میر که باشد جوان مرده و او مانده پیر
سخن تمام کن و سوی آفتاب فرست بدو سپار و بگویش که : پیش میر بخوان
آنک او بدود پیش میر ده میل هرگز نرود زی نماز ده گام