پیش سینه
معنی کلمه پیش سینه در فرهنگ عمید
۲. تکۀ پارچه که از زیر گلو تا روی سینۀ طفل بسته می شود.
۳. آن قسمت از گوشت که از سینۀ گاو یا گوسفند بریده شود.
معنی کلمه پیش سینه در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه پیش سینه
چون در هوای دل تن من گشت پادشاه آمد به پیش سینه من از سفه سپاه
رو در آن قبله گاه حشمت و ناز پیش سینه نهاده دست نیاز
ریش بمان تا کلان شود بتمامی . . . ر خوری پیش سینه باز فکن ریش
حرف ناخن پیش سینه قصه دل می نوشت زانکه چشمش مهر حسرت بر دهانش می نهد
چون تواند صبح پیش سینه من شد سفید؟ در بساط صبح بیش از یک گریبان، چاک نیست
مدح جز از تو زبان بنادر گوید یاد تو در پیش سینه باشد اغلب