پیش خورد

معنی کلمه پیش خورد در لغت نامه دهخدا

پیشخورد. [ خوَرْدْ / خُرْدْ ] ( اِ مرکب ) عجالة. ( منتهی الارب ). طعامی که اول بار بر سفره خورند. طعامی اندک باشد که بر سبیل چاشنی بخورند. ( برهان ). چاشنی طعام. طعام اندک که بدان نهار شکنند. ( غیاث ). پیش دندان. ( مجموعه مترادفات ص 84 ) :
جهان پیش خورد جوانیت باد
فزون از همه زندگانیت باد.نظامی. || ( ن مف مرکب ) آن پاره از اجری که پیش از رسیدن وقت گرفته و صرف کرده باشی. قسمتی از مزد یا اجرت یا سهم محصول که پیش از موعد ستده باشند و صرف کرده. || پیشکی و سلم فروخته یعنی غله نارسیده و میوه ناپخته و امثال آن که پیشترفروشند. ( برهان ). فروختن غله و میوه نارسیده قبل از وقت و پول آنرا خوردن :
گفتا [گفت که ] فردا دهمت من سه بوس
فرخی امید به از پیشخورد.فرخی.چو امید دادی نباشم بدرد
که امید نیکو به از پیشخورد.اسدی.دست رادش داده در اطلاق رزق
مهلتی مر آزرا از ( در ) پیش خورد.انوری.آن عمر شده که پیشخورد است.
پندار هنوز در نورد است.نظامی.

معنی کلمه پیش خورد در فرهنگ عمید

= پیش خور: جهان پیش خورد جوانیت باد / فزون از همه زندگانیت باد (نظامی۵: ۱۰۱۷ ).

معنی کلمه پیش خورد در فرهنگ فارسی

( صفت اسم ) ۱- طعامی که اول بار بر سفره خورند طعامی اندک که بر سبیل چاشنی خورند: جهان پیش خورد جوانیت باد . فزون از همه زندگانیت باد. ( نظامی ) ۲- قسمتی از مزد یا اجرت یا سهم محصول که پیش از موعد گرفته و صرف کرده باشند. ۳- پیشکی وسلم فروخته غل. نارسیده و میو. ناپخته وامثال آن که پیشتر فروشند: گفتا( گفت که ) فردا دهمت من سه بوس فرخی . امید به از پیش خورد. ( فرخی )

جملاتی از کاربرد کلمه پیش خورد

که تا پیه آبهیی آرد ترا پیش خورد در پیش تو پیه آبهٔ خویش
ای روزی خصم پیش خورد حشمت جزویست قیامت از نبرد حشمت
غم تو خوردم آنگهی کشتی خوبها پیش خورد کرد فتیل
جهان پیش خورد جوانیت باد فزون از همه زندگانیت باد
ز پیش خورد غم خوردنت خدای و تو دایم در آن هوس که : نویسی حدیث خوردم و خوردی
که رومی بترسید از آن پیش خورد که با طوطیا نوش زنگی چه کرد