معنی کلمه پیاس در لغت نامه دهخدا
پیاس. ( اِخ ) نام قضائی در سنجاق جبل برکت از ولایت آطن ، این قضا بانضمام ناحیه یمورطه لق مشتمل بر 49 پارچه قریه است. اراضی آن از دامنه ها و سواحل تشکیل میشود و چند رشته نهر کوچک از کوه فرومیریزد و قضا را آبیاری می کند، خاکش خوب و بس حاصلخیز و حبوبات و محصولاتش بیش ازاندازه احتیاج محلی است ، جنگلها و مرکبات بسیار دارد و مقداری ابریشم صادر میکند، دو لنگرگاه موجود دراندرون قضا دارای اهمیت است وآثار عتیقه بسیار نیز دارد. ( قاموس الاعلام ترکی ).