پیاس

معنی کلمه پیاس در لغت نامه دهخدا

پیاس. ( اِخ ) نام قصبه مرکز قضا و اسکله ای در سنجاق جبل برکت از ولایت آطن ، در ساحل شرقی از خلیج اسکندرون و آن از قصبات باستانی است با آثار عتیقه بسیار، بازاری سرپوشیده از ابنیه مرحوم کوپرین محمد پاشا، یک باب رباط، یک باب مدرسه مشتمل بر 20 حجره و یک باب جامع، یک باب عمارت حکومتی ، دو باب کلیسای مخصوص بارامنه و یونانیان دارد. ( از قاموس الاعلام ترکی ).
پیاس. ( اِخ ) نام قضائی در سنجاق جبل برکت از ولایت آطن ، این قضا بانضمام ناحیه یمورطه لق مشتمل بر 49 پارچه قریه است. اراضی آن از دامنه ها و سواحل تشکیل میشود و چند رشته نهر کوچک از کوه فرومیریزد و قضا را آبیاری می کند، خاکش خوب و بس حاصلخیز و حبوبات و محصولاتش بیش ازاندازه احتیاج محلی است ، جنگلها و مرکبات بسیار دارد و مقداری ابریشم صادر میکند، دو لنگرگاه موجود دراندرون قضا دارای اهمیت است وآثار عتیقه بسیار نیز دارد. ( قاموس الاعلام ترکی ).

معنی کلمه پیاس در فرهنگ فارسی

نام قصبه مرکز قضا و اسکله در سنجاق جبل برکت از ولایت آطن

معنی کلمه پیاس در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] پَیاس، یا قاچیق کنونی، بندری کوچک در استان ختای ترکیه می باشد.
این نام در متون عربی به صورت های بیاس، بیّاس و بایاس آمده است. گفته اند که نام این شهر برگرفته از واژه ای لاتینی به معنای محل استحمام است. این بندر با ۷۰۰‘۲۷ تن جمعیت (۱۳۵۹ش/۱۹۸۰م) در °۳۶ و ´ ۴۷ عرض شمالی و °۳۴ و ´۱طول شرقی در شهرستان دورت یول در کرانه های شمال شرقی خلیج اسکندرون واقع است . این شهر در باریکه ساحلی میان خلیج اسکندرون و کوه های جبل لکام یا آمانوس قرار دارد.
تاریخچه
از پیاس در شرح وقایع جنگ ایسوس که میان اسکندر مقدونی و داریوش سوم هخامنشی درگرفت و نیز در نبردی که میان خسرو پرویز و هراکلیوس در حوالی انطاکیه روی داد، یاد شده است.
← دوره عباسیان
(۱) ابن خردادبه، عبیدالله، المسالک و الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۳۰۶ق/۱۸۸۹م. (۲) ابن شداد، محمد، الاعلاق الخطیرة، به کوشش یحیی زکریا عباره، دمشق، ۱۹۹۱م. (۳) ابوالفدا، تقویم البلدان، به کوشش رنو و دوسلان، پاریس، ۱۸۴۰م. (۴) اسکندری، ابوالفتح، الامکنة و المیاه و الجبال، به کوشش مازن عماوی، فرانکفورت، ۱۴۱۰ق/۱۹۹۰م. (۵) اولیا، چلبی، سیاحت نامه، به کوشش احمد جودت، استانبول، ۱۳۱۴ق. (۶) حدود العالم، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، ۱۳۴۰ش. (۷) حلو، عبدالله، تحقیقات تاریخیة لغویة، بیروت، ۱۹۹۹م. (۸) زامباور، معجم الانساب و الاسرات الحاکمة، ترجمه زکی محمد حسن و حسن احمد محمود، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م. (۹) سامی، شمس الدین، قاموس الاعلام، استانبول، ۱۳۰۶ق/۱۸۸۹م. (۱۰) لین پول، استانلی، دول اسلامیه، ترجمه خلیل ادهم، استانبول، ۱۳۴۵ق/۱۹۲۷م. (۱۱) مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۹۰۶م. (۱۲) حموی، یاقوت، معجم البلدان. (۱۳) EI ۲. (۱۴) IA. (۱۵) Uzunçarԫılı İ H، Osmanlı tarihi، Ankara، ۱۹۸۳. (۱۶) YA.

جملاتی از کاربرد کلمه پیاس

در یک دوره از مسابقات آسیایی پای چپ او به علت پارگی بخیه خورد بود . رئیس فدراسیون وقت جناب آقای پیاس نازار بکیان او را از شرکت در مسابقه منع نمود، چون امکان بریدن پای او نیز مطرح بود، در صورت عدم شرکت حسین اغماض ایران به مقام سوم می‌رسید و با شرکت وی در مسابقه و حتی در صورت باخت تیم ایران در مکان دوم قرار می‌گرفت وی با شرکت در این مسابقه در مقابل نماینده تایلند ایران را به مقام دوم آن رقابتها رساند .