پی درد

معنی کلمه پی درد در فرهنگستان زبان و ادب

{neuralgia} [علوم پایۀ پزشکی] دردی که در طول یک عصب یا مسیر عصبی خاص گسترش می یابد متـ . عصب درد

جملاتی از کاربرد کلمه پی درد

که ایرانیان از پی درد و رنج همان از پی بوم و فرزند و گنج
گشاده درگه فیض حکیم خسته دلان توهم بجوی پی درد خود دوا، برخیز
رو در پی درد او که درمان گردی گر جز در او زنی پشیمان گردی
چند صائب ز پی درد به هر جا بدوی؟ قدمی چند به دنبال مداوا بخرام
دل از پی درد او روان شد منزل دنبال کاروان رفت
اندرین خم‌خانه صافی از پی درد است و ما درد پر خوردیم اکنون صاف می‌باید مزید
شهسوارا پی درمان دلم رنجه مشو که دو اسبه ز پی درد تو می تازد دل