پی خجسته

معنی کلمه پی خجسته در لغت نامه دهخدا

پی خجسته. [ پ َ / پ ِ خ ُ ج َ ت َ / ت ِ ] ( ص مرکب ) مبارک پی. خجسته پی. مبارک قدم :
خطا گفتم ای پی خجسته رقیب
که شد دشمنی با غریبان قریب.نظامی.فرخ دو سروش پی خجسته
در دست نشاطگه نشسته.نظامی.ای پیک پی خجسته که داری نشان دوست
با ما مگو بجز سخن دلستان دوست.سعدی.تو دستگیر شو ای پیک پی خجسته که من
پیاده میروم و همرهان سوارانند.حافظ.دریا و کوه در ره و من خسته و ضعیف
ای خضر پی خجسته مدد کن بهمتم.حافظ.ای پیک پی خجسته چه نامی فدیت لک.
هرگز سیاه چرده ندیدم بدین نمک.حافظ.رجوع به پی شود.

معنی کلمه پی خجسته در فرهنگ عمید

کسی که قدمش میمون و مبارک باشد، خجسته پی، خوش قدم، نیک پی، مبارک پی: ای پیک پی خجسته که داری نشان دوست / با من مگو به جز سخن دل نشان دوست (سعدی۲: ۳۵۸ ).

معنی کلمه پی خجسته در فرهنگ فارسی

( صفت ) مبارک پی مبارک قدم خجسته پی میمون : دریا و کوه درره و من خسته و ضعیف ای خضر پی خجسته . مدد کن بهمتم . ( حافظ )

جملاتی از کاربرد کلمه پی خجسته

پیک فرخ پی خجسته قدم آمد آورد از تو پیغامی
آنجا که برق غیرت عشق است نامه سوز هر قاصدی که پی نکنی، پی خجسته نیست
فرخ‌لقاست بر همه خلق و خجسته‌پی چون پی خجسته باشد فرّخ بود لقا
به وصف تندی آن پی خجسته رسد معنی به خاطر جسته جسته
ای پیک پی خجسته نسیم سحرگهی لطفی کن از برای دل خسته رهی
تو دستگیر شو ای خضرِ پی خجسته که من پیاده می‌روم و هَمرَهان سوارانند
خطا گفتم ای پی خجسته رقیب که شد دشمنی با غریبان غریب
ای پیک پی خجسته نسیم سپیده دم وی چون مسیح و خضر مبارک دم و قدم
دریا و کوه در ره و من خسته و ضعیف ای خضرِ پی خجسته مدد کن به همتم
برای ریختنِ خونِ فاسدِ این خلق خبر دهید که چنگیز پی خجسته کجاست