پوشیده چشم. [ دَ / دِ چ َ ] ( ص مرکب ) کور. نابینا. ( آنندراج ). اعمی. بی دیده : چو پوشیده چشمی نبینی که راه نداند همی وقت رفتن ز چاه.سعدی.کسانی که پوشیده چشم و دلند همانا کزین توتیا غافلند.سعدی.در آن دم یکی مرد پوشیده چشم بپرسیدش از موجب کین و خشم.سعدی.
معنی کلمه پوشیده چشم در فرهنگ عمید
نابینا، کور.
معنی کلمه پوشیده چشم در فرهنگ فارسی
( صفت ) کور نابینا اعمی بی دیده .
جملاتی از کاربرد کلمه پوشیده چشم
درش پوشیده چشم از روی جنت نهاده پشت بر دیوار راحت
کسانی که پوشیده چشم دلند همانا کز این توتیا غافلند
محجوب را ز صحبت جانان چه فایده؟ پوشیده چشم را ز گلستان چه فایده؟
هوا پوشیده چشم زهره و ماه ز تاریکی کواکب کرده گم راه
شده پوشیده از چشمش جهانی ولی پوشیده چشم خاکدانی
کرده خوش خوش، تکیه بر فرخ لوا رو، بر او، پوشیده چشم از ماسوا
نه از من بداندیش پوشیده چشم که آورد کیهان خدا را به خشم
از خیابان بهشت آید برون پوشیده چشم هر که گل از رخنه چاک گریبان چیده است
من به خواب خوش ز هر نیک و بدی پوشیده چشم ناگهان آمد به من دست و گریبان، زلزله
آنکه از نیرنگ خون پیرهن پوشیده چشم عاقبت بینا ز بوی پیرهن خواهد شدن