پراکننده

معنی کلمه پراکننده در لغت نامه دهخدا

پراکننده. [ پ َ ک َ ن َ دَ / دِ ] ( نف ) پریشان کننده. متفرق کننده. تار و مار کننده. وِلوکننده. وِلاوکننده.

معنی کلمه پراکننده در فرهنگ عمید

پریشان کننده، متفرق کننده.

معنی کلمه پراکننده در فرهنگ فارسی

( اسم. پراگنیدن پراگندن ) پریشان کننده تار و مار کننده ولو کننده . یا پراگننده روشنایی . مفرق نور .

جملاتی از کاربرد کلمه پراکننده

محیط بافت از لحاظ نوری، محیطی پراکننده و ناهمسانگرد بوده و وجود کلروفورهایی مانند هموگلوبین، ملانوزوم و دیگر سلول‌های زیستی سبب می‌شود تا مقدار زیادی از انرژی نور در بافت جذب شود. در نتیجه، چهار عامل پراکندگی، ناهمسانگردی، جذب و تابناکی (فلورسانس) باعث می‌شود تا پاسخ نوری بافت پیچیده باشد.