پر نمک

معنی کلمه پر نمک در لغت نامه دهخدا

پرنمک. [ پ ُ ن َ م َ ] ( ص مرکب ) که نمک بسیار دارد. شور. || ملیح ( آدمی ).

جملاتی از کاربرد کلمه پر نمک

ای جگر از تو پر نمک دیده شور بخت هم چاک شد از تو جیب جان سینه لخت لخت هم
عیش گیتی پر نمک و شور و شر است کیفیت از این شراب جستن غلط است
عجب شیرین حدیثی پر نمک بود نبود از انس و جن گویا ملک بود
لب تو در دلم آمد بپرس هم زان لب که پر نمک تر ازان هیچ دلی کبابی هست؟
عیش گیتی پر نمک شور و شر است کیفیت از این شراب جستن غلط است
دل ریش شد هنوز جفا می‌کنی بر او ای پر نمک دلم همه بر ریش کرده‌ای
در یوزه دارم خنده ای از نقلدان پر نمک مرهم بکن بهر خدا بر جان افگار این قدر
وآنگه از پستهٔ تو این دل شور آورده با جگر پر نمک انگشت به دندان دارد
زشورانگیزی چرخ و فلک بی که دایم چشم بختم پر نمک بی
ببردند آفتابم را ز پیشم ز هجرش پر نمک کردند ریشم