پردود. [ پ ُ ] ( ص مرکب ) پر از دخان. تعجج ؛ پردود شدن خانه. ( تاج المصادر بیهقی ). || ( تنباکو، قلیان... ) که دود بسیار از آن برآید. || پردرد. اندوهگین : روانش ز اندیشه پردود بود که زروان بداندیش مهبود بود.فردوسی.
معنی کلمه پر دود در فرهنگ فارسی
( صفت ) آنچه پر از دود باشد:اطاق پر دود. یا قلیان پر دود . که دود بسیار از آن بر آید.یا پردود بودن.اندوهگین غمگین پر درد بودن .
جملاتی از کاربرد کلمه پر دود
جهان آفرین از تو خشنود باد دل بد سگالانت پر دود باد
آن هوای تیرهٔ پر دود و دم خوشتر از دشت گل و باغ ارم
لوت خوردند و سماع آغاز کرد خانقه تا سقف شد پر دود و گرد
که یزدان ز گودرز خشنود باد دل بدسگالانش پر دود باد
چون من باش که شربت دی چشیدهام و ضربت وی کشیدهام با چندین خستگی و شکستگی از دل بستگی ذرهای کم نکردم، هنوز از آتش عشق رخ پر دود دارم و در ماتم فراق جامه کبود.
سرای شاه ازو پر دود میبود بدو پیوسته ناخشنود میبود
وگر همچنین خود بمانی چو دیو دل از جهل پر دود و سر پرخمار
ز داغ پر دود فضای بستان بهار شادی شده زمستان
شبی چون سینهٔ عشاق پر دود ز تاریکی چو جانهای غم اندود
تر نخواهد گشت از اشک ندامت چهره اش هر که صائب چشم خود زین خانه پر دود بست